۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى


من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى، من را خودم از خودم ساخته‌ام.

منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است.

تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.


...


لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان

و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى

و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه

ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى

می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.

می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم.

چرا که ما هر دو انسانیم.

این جهان مملو از انسان‌هاست.

پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.

تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم.

قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.

دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند.

حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند.

دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم.

چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،

نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى.

من قابل ستایشم، و تو هم.

یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد

به خاطر بیاورى که آن‌هایى را که هر روز می‌بینى و با آنها مراوده می‌کنى

همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت

اما همگى جایزالخطا

نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان

شناختى و یادت باشد که این ها رموز بهتر زیستن هستند


گاندی

باور رویاهایم مال تو...


هیچ گاه از من نخواه که تنهایی هایم را با تو تقسیم کنم، من هرگز تنهایی این شب هایم را با تو تقسیم نخواهم کرد، مبادا که تو هم تنها شوی. عمق این تنهایی من از تاریکی شب فراتر است. تو در آن غرق می شوی. غم من مثل پیچک به در خانه ی وجودت می افتد.اشک هایم شیرینی آن زندگی بی دغدغه را شور می کند.پس من همیشه تنها خواهم ماند ولی تو  تنها نمان.زندگی، شماره ی نفس های ما نیست، زندگی شکستن بت تنهاییست.زندگی کن، بخند، عاشقی کن. ولی... در این میان یادی از من نکن. من در این ظلمت شب خواهم ماند تا شاید ستاره ای را از خاموشی باز دارم. شاید آن ستاره نور به چشمانم بتاباند و آسمان دلم آفتابی شود.شاید آن روز تو نور را در چشم هایم ببینی و تمام اشک هایی که پشت لبخندهایم پنهان کرده ام. شاید هم...،من از این ظلمت نمی ترسم و تو از نترسیدن من از ظلمت، می ترسی. من تنهایی هایم را هرگز به تو نخواهم داد ولی باور رویاهایم مال تو.
تانیا، ۱۷ جون ۲۰۱۱ 

۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه

دکتر علی شریعتی


دکتر علی شریعتی
می گویند خدا تنهاست
ما که خدا نیستیم پس چرا تنهاییم؟
از انسانها غمی به دل نگیر زیرا خود نیز غمگینند!
با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند! زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند. پس دوستشان بدار حتی اگر دوستت نداشته باشند


دلنوشته های دلنشین


هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد. اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید
مسلما می توانید از عهده ي آن بخوبي برآييد.
مانع فقط ذهن است !
نه اینکه شما در کجا هستید و آيا انجام كاري حتي در دور دست ها امكان پذير هست يا نه ...!
T

دلنوشته های دلنشین


نه من گریه می کنم
نه تو کمی شانه می شوی برایم
هیچ می دانستی
به آغوش بی چشمداشت تو
به چشم افسانه می نگرم!؟
T.
Painting by Van Gogh :)